محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

محمدپارسای مامان ملیح و بابا ایمان

مقدمات جشن سیسمونی

1394/3/11 12:36
621 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرممحبت

خوبی نفسم. این روزا حسابی شیطون شدیا و تو دلم حسابی ملق میزنیدلغک ماشاله خیلی شیطونی حتی دکتر نظری هم اینو تایید کرد و گفت که خیلی شیطونی. راستی گل پسرم هفته قبل یعنی چهارشنبه 94/03/06 من و تو و بابا ایمان رفتیم واسه سونوی 31 تا 34 هفتگی تو. عکسشو بعد میزارم تا ببینی. دکتر گفت همه چی خدارو شکر خوبه. وزنت توی 33 هفتگی 2کیلو بود. همون موقع هم تو شکمم داشتی ورجه وورجه میکردی عشقمخندونک من که خم شده بودم تا از تو مانیتور ببینمت آخه دلم خیلی واست تنگ شده بود. تازه همین الان هم دلم واست تنگ شده شاهزاده منقوی بابایی هم داشت نگات میکرد. یه چیز خیلی جالب اینکه یه لحظه زبونتو در آوردی و دکتر گفت دیدید زبونشو در آورد. من که ندیدم ولی بابا ایمان دیده بود. عزیز شیطونم واسه چی زبونتو در آوردی؟؟؟؟:) خوب این از سون حالا بریم سراغ جشن سیسمونی. از خیلی وقت پیش ما تصمیم گرفتیم که این سری که بابایی اومد جشنتو برگزار کنیم. پس شروع کردیم به تکمیل وسایلت. اول از همه رفتیم سراغ سرویس خوابت. اونو سفارش دادیم. و قرار شد یک روز قبل از جشن بهمون بده. بعد من رفتم پارچه لباسمو دادم به خیاط و الان هم چند روزه همگی ما درگیر جشنیم. یعنی فسقلی تو همه رو درگیر کردی. وقت سرخاروندن نداریم. کارایی که این روزا انجام دادیم شامل این موارد بود:

1: سفارش سرویس خواب

2: خرید مینی واشر

3: خرید وسایل جشن شامل: خرید میوه، کاهو ترشی، وسایل سالاد اولویه، وسایل شربت

4: خرید وسایل گیفت مهمونها و درست کردن اونا که خیلی وقت گرفت گلم

خلاصه گلم چند روزه که همه رو گرفتی بکار .ایشاله جشن فردا سه شنبه 94/03/12 شب نیمه شعبان هست. بعد که جشن تموم شد انشاله عکساشو واست میذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)